ترجمهی مقالهای از سونجا بوچارت (Sonja Bochart)
ده سال پیش در یک مصاحبهی کاری سؤالی توسط راب (Rob) مدیر یک مرکز درمانی بزرگ از من پرسیده شد: «چگونه طراحی میتواند حس همدردی را در مرکز ما تقویت کند؟»
این سؤال درون من مانده و همچنان به کار من به عنوان یک طراح متعهد به سلامتی و آسایش در محیطهای ساخته شده شکل میدهد. من اغلب به این سؤال فکر کرده و پاسخهای احتمالی آن را که میتوانند بسیار متنوع باشند، تصور و بررسی میکنم. ده سال پیش من بهترین کار را در همکاری با شرکا ارائه دادم و تیم طراحی ما خوششانس بود که این پروژه را دریافت کرد. در حقیقت اگرچه پاسخ من در آن روز و کار کردن بر روی پروژه، تنها آغاز غرق شدن من در این موضوع مهم بود.
همدردی، به توانایی درک و شریک شدن با احساسات دیگران گفته میشود. کیفیت همدردی در روابط ما به ما امکان شکل دادن اعتماد اولیه، برقراری ارتباط محکمتر، حل مشکلات و تعامل سالم را میدهد. این به شکل مثبتی با عملکردهای کاری ارتباط پیدا کرده و به عنوان یکی از ضروریترین ویژگیهای مدیریت موفق ذکر میشود. حس همدردی، رفتار، سلامت روان و شادی ما را هدایت کرده و در تمام فضاها باید به فکر ایجاد آن باشیم. از خانه گرفته تا مدرسه، طراحی کلینیک ، بیمارستان و محیطهای کاری، در تمام مکانها به تقویت این حس نیاز داریم. خوشبختانه همدردی منحصراً یک ویژگی ذاتی نیست. ما میتوانیم ظرفیتهای بالقوهی خود در مورد مراقبت از خود و دیگران را آموخته و آن را توسعه بدهیم.
اگر به هر حال افراد عجول و مالتی تسکی هستیم، یافتن احساس همدردی در ما مشکل خواهد بود. اگر خودشیفته و گوشهگیر باشیم، ابراز حس همدردی برای ما مشکل است. اگر حضور کامل نداشته و شنوندهی خوبی نباشیم، همدردی کردن برای ما مشکل است. اگر ما به صورت منفی تحت تأثیر محیطهای سرد، استریل و ناراحت باشیم، واکنش استرس در بدن ما فعال میشود و حتی شناسایی یا استحکام حس همدردی مشکلتر خواهد شد. سؤالی که پس از آن مطرح میشود این است که چگونه فضاهایی را خلق کنیم که باعث ایجاد حس آرامش، تمرکز، عکسالعمل، حضور و گفتگوهای صمیمانه میشوند؟ چگونه میتوانیم به گونهای طراحی کنیم که بتوانیم احساس امنیت، آرامش و توانایی افزایش آگاهی و قابلیت ارتباط را بین افراد بهبود ببخشیم؟ به عنوان طراح، پاسخهای ما باید به ایجاد محیطهایی منجر شود که به صورت طبیعی پذیرا بوده و برای شنیدن عمیق، کنجکاوی خوشایند، جذب و ارتباط مناسب باشد.
چیزی که این محیطها برای همدردی به اشتراک میگذارند (صرف نظر از نوع کاربری ساختمان) به نوعی ارتباطی است بین المانها و الگوهای یافته در طبیعت مانند بیوفیلیا؛ یا وابستگی بیولوژیکی و ذاتی ما به زندگی و سیستمهای زنده است. طراحی بیوفیلیک با روشهای مختلفی بیان میشود. این نوع طراحی میتواند به عنوان یک فضای باز و باغچهای در میان دفتر کار شکل بگیرد و یک فضای نشیمن در لابی با پوشش گیاهی وحشی و بومی را ارائه دهد که در آن یک گفتگوی رودررو میتواند همزمان با مشاهدهی یک پروانه یا آواز پرندگان اتفاق بیفتد. این میتواند به شکل یک فضای داخلی غیر رسمی آشکار شود که برای آرامش، بازتاب احساسات شخصی و یا مکالمهای امن طراحی شده است.
این سبک محیطها اغلب برای ما چشمانداز و سرپناهی فراهم میکنند و برای معرفی یک حس فیزیکی از آرامش و استراحت نشان داده میشوند. و به این ترتیب زمینهی مناسبی برای ابراز همدردی هستند. به این ترتیب ما باید با همدردی در ابتدای هر پروژهای طراحی کرده و فضاهای الهامبخش و امیدوارکنندهای ایجاد کنیم که مراجعین را با احساسات خودشان مجدداً مرتبط میسازند و آنها را به حضور کامل در فضا دعوت میکنند.
در انتها، همانگونه که دالی لاما (Dali Lama) میگوید: «همدلی ارزشمندترین ویژگی انسان است.»
ما به عنوان طراح تمام موهبتها و مسئولیتهایی که داریم را باید برای ترویج و پرورش این حس فوقالعادهی انسانی خرج کنیم.
منبع: shepley bulfinch