ما بیشتر زمان خود را در محیطهای سرپوشیده به سر میبریم. به همین دلیل، فضایی که اشغال میکنیم تأثیر بسیاری بر روی رفتارهای روانشناسانهی ما دارد. روانشناسی محیطی یا روانشناسی فضا در واقع به رابطهی افراد و محیطی که در آن زندگی میکنند اطلاق میشود. نور، رنگ، ترکیببندی، مقیاس، تناسبات، آکوستیک و متریالهای مورد استفاده به حواس پنجگانهی ما جهت داده و طیفی از احساسات و عملکردهای ویژه را به وجود میآورند.
از در نظر گرفتن دعوتگرایی و امنیت گرفته تا تعریف رفاه و آسایش یا ایجاد محیط کاری با جوی مثبت و کارآمد، فضا میتواند بر روی چگونگی عملکرد و احساس ما به کلی تأثیرگذار باشد. بنابراین برای برآوردن نیازهای اجتماعی و روانشناسی افراد ساکن در فضا به طراحی مناسب و اقدامات خلاقانه نیاز داریم.
روانشناسی فضا در واقع به مطالعهی روابط و رفتارهای انسانی در زمینهی محیطهای طبیعی و ساختهشده اطلاق میشود. بر این اساس طراحی داخلی یکی از بخشهای جدانشدنی از روانشناسی افراد است. این مسئولیت طراحان و معماران است که به راه حلهای ملموس برای کاربران شکل داده و این ایدهها را در فضا به صورت عملی نشان دهند.
با ترویج عملکردگرایی در دههی گذشته، فضا تنها به برنامهای که ارائه میدهد خلاصه میشد. افراد برای تولید و خدمت به جامعهی مصرفگرا در جعبههایی گیر افتاده بودند. در واقع این ایدهی صرفاً فشردن افراد در هر فضا، همزمان با انقلاب صنعتی و هجوم مردم به شهرهای بزرگ مطرح شد. پلان معمول خانه برای جای دادن افراد جدید تا حد ممکن تقسیمبندی شد. خانهها و مشاغل بر اساس تولید سریع جهت میگرفتند. استفاده از فضا و درک روانشناسی پنهان در آن بعدها در آینده پدیدار شد.
دکتر سرگیو آلتومونته (Sergio Altomonte) معمار و استادیار مؤسسه معماری و ساختمان در دانشگاه نوتینگهام، در مقالهای منتشر شده در نشریهای مستقل که به دوران مدرن باز میگردد، در این مورد اینگونه بیان میکند: «ساختمانها و فضاهای شهری باید در درجهی اول با توجه به نیازهای ساکنین آنها طراحی شوند. اهمیت معماری به عنوان محرکی برای سلامتی جسم و روان در حال تبدیل شدن به یک موضوع مهم و چالشبرانگیز است.»
میگت کاپ (Migette Kaup) روانشناس محیطی و طراح اینگونه میگوید: «نشانههای معماری میتوانند باعث تقویت رفتارهای دلخواهی از ما باشند که میخواهیم در محیطهای به خصوص شاهد آن باشیم.» در حالی که نکات کلیدی که معماران لازم است به آنها توجه کنند، عبارتند از امنیت، ارتباطات اجتماعی، گردش آسان در فضا و تحریک حواس است؛ اقدامات ملموستری شامل نور، رنگ، هنر، تهویه و ریتم فضا میتوانند حس هماهنگی مورد نظر ما را به وجود آورند. از طرف دیگر منطق بسیار سادهای پشت رنگها پنهان است. هر چه رنگ گرمتر باشد، فضا کوچکتر به نظر میرسد. رنگها میتوانند بر روی احساسات ما از راحتی و برقراری ارتباط نیز تأثیر بگذارند. نورپردازی بیشتر از هر چیز به عملکرد فضا بستگی دارد. برای مثال نورپردازی برای طراحی کلینیک با طراحی محیط کار باید متفاوت باشد. نور کم باعث میشود با یک فضای دلگیر روبرو باشیم. حال آنکه نور متناسب باعث میشود فضا دلبازتر به نظر برسد. نور طبیعی در این میان بهترین گزینه است و بر روی بهرهوری و حالات روحی ما تأثیر به سزایی دارد.
در حالی که برخی از فضاها به استرس و اضطراب ما دامن میزنند، برخی دیگر به ما احساس آرامش خاصی میبخشند و شما نمیتوانید چرایی آن را تشخیص دهید. در واقع روانشناسی محیطی همیشه مبتنی بر شواهد نیست. بلکه بیشتر بر روی پژوهش و تعاملات انسان با محیط پیرامون خود متمرکز است. در این مورد، ایروینگ وینر (Irving Weiner) استاد روانشناسی محیط در کالج جامعه ماساسوئیت در میدلبورو ، ماس اظهار میدارد که: «برخی از این تأثیرات محیطی را ما نمیتوانیم ببینیم یا لمس کنیم. در حالی که آنها مستقیماً بر روی رفتار و حالات ما تأثیر میگذارند.»
با در نظر داشتن فرآیند طراحی، روانشانسی فضا میتواند به بهرهوری بهتر در پروژه های تبلیغاتی، فروش بیشتر در فروشگاهها و بهبود عملکرد در فضاهای درمانی منجر شود. با این وجود، در فقدان دستورالعملهای صریح، ترجمهی این موارد به زبان معماری هنوز ابهامآمیز است. این امر بستگی بسیاری به حساسیت طراح، خلاقیت و درک او از محیط دارد.
منبع: archdaily